یه آسمون آبی سقف اتاق منه



 

خب عاره داشتم میگفتم 

مامانم ک اونطوری گف من خیلی حرصی شدم و رگ غیرتم زد بالا :") 

دوچرخه رو برداشتم زدم تو دل کوچه های شهرک هوا هم ک بارونی :") 

خلاصه کلام اینکه 4 بار شاید هم بیشتر با کله رفتم تو جوب و فلج شدم (خیلی دردناک بود) بیشتر از 5 بار نقش بر اسفالت شدم و ب فنا رفتم ک چندین بار هم کوبوندم به ماشینا :") 

ولی آخر سر راضی و خوشحال و فلج طور بالاخره یادگرفتم :")))))))

.

.

پ ن : راستش من همیشه فک میکردم ک ادمیم ک زود تسلیم میشم و اینا و اراده قوی ندارم :") ولی الان ب این نتیجه رسیدم ک خیررررر پای چیزایی ک دوسشون دارم با دل و جون وایمیسم حتی اگه فلج بشم :"))


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بیا با هم... هنرستان دکتر حسابی فر د یس کیمیادانلود آهنگ ،فیلم و سریال رایگان تخفیف حقیقت آرامش بخش و آزار دهندست فرهنگی torkdressshop سایت تخصصی پایان نامه های دانشگاهی bazmandeh فروش قانونی فیلم های روز سینما